Fardad Fariba

صفحه شخصی فرداد فریبا

Fardad Fariba

صفحه شخصی فرداد فریبا

می‌گی چرا ؟ اثر لنگستون هیوز

آقایی که شما باشین، تا اون روز من هیچ کار خلاقی نکرده بودم و از اون وقت تا حالا نکرده ­ام . یعنی اصلا فکرشم نیستم . اما اون شب روراست گشنه ­م بود. اونم چه جور!

دوره ­ی کسادی بود و هنوز کارخونه ­های اسلحه ­سازی وا نشده بود تا دوباره پول­ها به جریان بیفته . هنوز جنگ دوم درگیر نشده بود .  ادامه مطلب ...

ساعت استراحت اثر لنگستون هیوز

گفت :
– رییس من سفید پوسته.
گفتم :
– بیشتر رییسا سفید پوستن.
– سفید پوست و پرچونه. یه ریزم می‌پرسه که سیا دیگه چی می‌خواد. دیروز باز تو ساعت استراحت کافه، با حرف‌های صدتا یه غازش درباره سیا پوستا، النگاتم شده بود. اون همیشه می‌گه سیا. انگار 1150 نوع جور واجور سیاپوست تو آمریکا وجود نداره.  ادامه مطلب ...

راز و نیاز یک لاف‌زن اثر لنگستون هیوز

رو چارپایه نشست و گفت:
ـ حالا دیگه این سرهنگ پیر لاف زنم، اون‌جا تو ویرجینیا ـ مث آقای وینگلیف که قلم پامو زیر لگدش گرفت ـ به التماس و دعا افتاده. یه شب زانو زده بود و استغاثه می‌کرد. سرهنگ پا به سن گذاشته بود و می‌خواست پیش از به ته خط رسیدن و رفتن به سرزمین موعود، التماس دعاشو با خدا درمیون بذاره. اون شب صداشو بلند کرد و گفت: «خدایا، کمکم کن که درست باشم، درست عمل کنم،  ادامه مطلب ...

پاهام زندگی مخصوص خودشونو دارن اثر لنگستون هیوز

کفِ سرِ لیوان پری را که متصدی بار جلوش گذاشت، فوت کرد و گفت:
ـ اگه می‌خواهی سرگذشت منو بدونی، توصورتم نیگا نکن، به دستام نیگا نکن، به پاهام نیگا کن. اگه تونستی بگی چقدر رواونا وایساده‌م.
ـ من نمی‌تونم پاهاتو تو کفشات ببینم که!  ادامه مطلب ...