Fardad Fariba

صفحه شخصی فرداد فریبا

Fardad Fariba

صفحه شخصی فرداد فریبا

داستان زنان اثر آنتوان چخوف

خانم مانند گنجشک جیک جیک می‌کرد؛ حال آن‌که مدیر با چشم‌های تار و کدر مردی که نزدیک است دچار اغما شود به حکم نزاکت و آداب‌دانی‌اش…

“فیودور پترویچ” مدیر مدارس ملی ایالت N که خویشتن را مردی منصف و بزرگوار می‌شمرد، روزی در دفتر کارش معلمی به اسم “ورمنسکی” را به حضور پذیرفت و گفت:  ادامه مطلب ...

انتقام زن اثر آنتوان چخوف

اما دکتر ناچار شد خطابه ای را که آغاز کرده بود قطع کند; نادژدا پترونا تلوتلو خورد و به بازوان دکتر که به طرف او دراز شده بود، در آویخت و از هوش رفت…
زنگ در را به صدا در آوردند . نادژدا پترونا، مالک آپارتمانی که محل وقوع داستان ماست، شتابان از روی کاناپه بلند شد و دوان دوان به طرف در رفت . با خود می‌گفت: «لابد شوهرم است …» اما وقتی در را باز کرد، با مردی ناآشنا روبرو شد .  ادامه مطلب ...

نامه به همسایه‌ی دانشمند اثر آنتوان چخوف

قصبه‌ی نان‌های جویده شده
همسایه‌ی عزیز
ماکسیم… (آه فراموش کردم پدر روحانی شما را چه می‌نامید، بزرگوارانه مرا ببخشید!) ببخشید وعفو کنید این مردک پیر و روحیه‌ی یاوه بافش را، که جسارت کرده و آرامش‌تان را با سخنان نامربوط و ناچیز خود در این نامه به هم زده است. دیگر یک سال کامل از آن زمان گذشته که طبق میلتان در این گوشه‌ی دنیا و در همسایگی با من (این بنده‌ی حقیر) رحل اقامت افکنده‌اید و من هنوز شما را نمی‌شناسم.  ادامه مطلب ...