ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکی از آن یکشنبههای نیمهی تابستان بود که هر کسی هر جا مینشیند میگوید: «دیشب خیلی نوشیدم» آدم ممکن بود این را پچپچکنان از زبان آدمهای محل، موقع بیرون آمدن از کلیسا، بشنود؛ ممکن بود از زبان خود کشیش بشنود، در آن حالکه داشت توی جبه خانه با لبادهاش کشتی میگرفت تا از تن بیرون بیاورد؛ توی زمینهای گلف؛ توی زمینهای تنیس؛ یا توی مناطق حفاظتشدهی جانوران وحشی که رئیس گروه ادوبون آنجا از خماری بامداد شب پیش حال خوشی نداشت. ادامه مطلب ...